خلاصهاي از خطابهي حضرت زهرا س
ترسيم خلاصهاي از خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام و آنچه همراه و بعد از آن اتفاق افتاده بعنوان يک مجموعهي واحد ميتواند آمادگي قبلي براي مطالعهي دقيق متن آن را فراهم آورد و بخاطر سپردن اجمالي از واقعه تأثير بسزايي از تحليل و فهم آن خواهد داشت. در اين بخش ضمن تلخيص مطالب، يک دوره کامل از خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام و ماجراهاي مقارن آن در 27 قسمت تقديم شده است.
1. حمد و ثنا و توحيد: ابتدا حمد و ثنايي بلند نسبت به ساحت قدس پروردگار بر زبان جاري فرمودند که در حال مصيبت حضرت حاکي از رضا به مقدرات پروردگار بود. سپس صفات حي متعال و اسراري از خلقت ما سوي اللَّه و علت تکليف انسانها را بيان کردند.
2. ترسيمي از رسالت محمدي: در مرحلهي بعد رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله را مطرح نمودند و ضمن بيان حال جهل و بتپرستي مردم هنگام بعثت حضرت، و حکمت بزرگي که در رسالت آنحضرت بود، و اقدام مهمي که بدست آنحضرت صورت گرفت، ترسيم کاملي از شخصيت آنحضرت نشان دادند، تا آنجا که مطلب را به رحلت حضرتش رساندند.
3. وظيفهي مهم مسلمانان: بعنوان مقدمهاي بر مطلب اصلي، ابتدا خطاب به مسلمانان يادآور شدند که بعنوان اولين مسلمانان حاملان پيام نبوت در سايهي امامت به امتها و نسلهاي آيندهاند.
4. قرآن و عترت: يادآور شدند که ما اهلبيت يادگاري از پيامبريم که در ميان شما به وديعه گذارده شدهايم. همچنين مطالب مفصلي در توصيف قرآن و معارف آن ذکر نمودند و براي شناخت کامل قرآن اشاره کردند که کتاب خداوند نزد ما و با ما است.
5. اسرار احکام الهي و معرفي وسيله در بارگاه خداوند: بعد از آن بعنوان مقام عصمت کبري، اسراري از احکام فردي و اجتماعي اسلام را مطرح کردند و سفارش به تقوي نمودند. با بيان اين مطالب گويا ميخواستند بگويند اگر دستورات الهي آن اثرات و نتايج را نداشته باشد نتيجهي حقيقي از آن گرفته نشده است.
در نهايت اين قسمت از سخن تصريح کردند که اهل آسمان و زمين وسيله و واسطهاي براي اتصال با درگاه خداوندي ميجويند، و آن وسيله ما اهلبيت هستيم. ما خالصان بارگاه الهي و محل قدس او و وارثان انبياء عليهمالسلام هستيم.
6. معرفي خود: براي ورود به مطلب اصلي ابتدا خود را معرفي نموده فرمودند:
«اي مردم بدانيد من فاطمهام و پدرم محمد است و افتخار پدري پيامبر را احدي جز من ندارد و با توجه به اين معرفي، گوش خود را باز کنيد و ببينيد چه ميگويم». با در نظر گرفتن اينکه همهي مخاطبان، حضرت را ميشناختند اين کلام بدان معني بود که اي مردم طوري رفتار ميکنيد که گويا مرا نميشناسيد. از خواب غفلت بيدار شويد که من همان فاطمهام که پيامبر صلي الله عليه و آله دربارهي من آن سفارشات را ميفرمود.
سپس زحمات پيامبر صلي الله عليه و آله را يادآور شدند که چگونه پردههاي ظلمت و جهل را يکي پس از ديگري کنار زد و صبح روشن اسلام را جلوهگر ساخت، و سابقهي مردم
را قبل از اسلام متذکر شدند و اينکه از چه شرايط جهل و فقري به چه حالي رسيدهاند.
7. زحمات اميرالمؤمنين عليهالسلام در تبليغ اسلام: مسير طبيعي سخن در اينجا منعطف به زحمات طاقتفرساي اميرالمؤمنين عليهالسلام در ابلاغ و حفظ رسالت محمدي شد و دلسوزي حقيقي آنحضرت و فداکاري تمام عيار او براي دين خدا در زماني که مردم در چنان افکاري نبودند مطرح شد و حضرت به ذکر اصول مطالب اکتفا کردند.
8. عقبگرد مردم به کمک منافقين و شيطان: براي آنکه حضرت مطلب اصلي را شروع کنند عقبگرد سريع مردم در فاصلهي چند روز از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله را مطرح کردند، و با بيان فصيح و بکار بردن کنايات ابلغ از تصريح، ضماير و ظواهر مردم را به احسن وجه بيان کردند. ابتدا ريشهي اصلي را که نفاق و دوروئي و اسلام لساني در اکثر مردم بود مطرح کردند، و سپس کمک آنرا که شيطان و فرصتطلبي او از آمادگي روحي مردم است بيان کردند.
9. سقوط در فتنه به بهانههاي واهي: سپس حضرت زهرا عليهاالسلام تعجب خود را از چنين سرعتي در ارتداد و پشت پا زدن به دين که هنوز پيامبرشان دفن نشده بود، و نيز از آوردن بهانههاي بيجا براي عمل خود که جلوگيري از فتنه بود اعلام کردند و فرمودند: «شما به بهانهي فرار از فتنه اين اقدامات را انجام داديد در حاليکه خود اين کارها ايجاد فتنه بود.
عجيبتر از آن را چنين بيان کردند که نه تنها دين خدا را کنار گذارديد و قرآن و دستورات پيامبر صلي الله عليه و آله را ناديده گرفتيد، بلکه بدست خود عمداً آتش بپا کرديد و سعي در خاموش کردن نور خدا نموديد و ما را وادار به صبر کرديد، همچون کسي که بر بريدن چاقو و فرو رفتن نيزه در بدنش صبر کند»!
10. توبيخ غاصبين فدک: اکنون وقت آن بود که مسئلهي فدک مطرح شود. از آنجا که خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام در حالي ايراد ميشد که حضرت هر گونه اقدام ممکن را در باز پس گرفتن فدک به انجام رسانيده بودند و غاصبين هيچگونه عکسالعمل مثبتي نشان نداده بودند و تمام سخن بر سر ارث بودن فدک و عدم ارث انبيا متمرکز شده بود، لذا حضرت بدون مطرح کردن اعطايي بودن فدک و ساير مراحل ملکيت خود نسبت به آن از قبيل شهود و عصمت خود و غيره، فقط مسئلهي ارث را مطرح کردند و چند ضربهي اعتقادي قوي به سکوت مردم و عمل غاصبين وارد کردند و چنين فرمودند:
«آيا با اين کار در پي احکام زمان جاهليت و کنار گذاردن رسمي اسلام هستيد؟! اي مسلمانان، آيا بايد ارث پدرم از من گرفته شود؟ اي پسر ابوقحافه آيا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببري و من نبرم؟ اين افترا است و جرأت بر پروردگار و عهدشکني با پيامبر و کنار گذاردن قرآن است».
11. استدلالهاي قرآني دربارهي فدک: حضرت استدلال بر مسئلهي ارث را بصورت تمام عيار با استناد به قرآن و خواندن آيات ارث در حضور مهاجر وانصار چنين بيان فرمودند: «خداوند دربارهي انبياء در قرآن ارث را مطرح کرده است و آيات ارث دربارهي عموم مردم نيز در قرآن صريح است. به چه دليل من که فاطمه دختر پيامبرتان هستم بايد از اين اصول کلي قرآن دربارهي ارث مستثني باشم؟ آيا نسبت من و پدرم را انکار ميکنيد؟! يا آيات قرآن مخصوص شماست و دربارهي پيامبر جاري نيست؟! يا من و پدرم دو مذهب جداگانه داشتهايم و لذا نميتوانيم از يکديگر ارث ببريم؟! يا شما عموم و خصوص قرآن را بهتر از پدر من و پسر عمويم (علي عليهالسلام) ميدانيد؟! اکنون که حق را ناديده ميگيريد، سخن ما بماند تا روز قيامت خداوند بين ما حکم کند و پيامبر صلي الله عليه و آله به مخاصمهي شما برخيزد».
12. شکايت به پيامبر صلي الله عليه و آله: در اينجا حضرت خطاب خود را متوجه قبر مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله نمودند، و اشعاري خواندند که متضمن شکايت و تعجب از اقدامات مردمي بود که چشم پيامبرشان را دور ديدهاند و آنچه در حضور او نميکردند بدون پروايي انجام ميدهند. حضرت در اين کلمات از حضور در چنان وضعي آرزوي مرگ کردند.
13. نصرت طلبي از انصار: سپس خطاب خود را متوجه انصار نمودند و با ذکر سوابق ياري آنان نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله تعجب شديد خود را از بيتفاوتي آنان دربارهي دختر پيامبرشان با آن سفارشات حضرت اظهار کردند و فرمودند: «چه زود اين بيتوجهي ظاهر شد و اين در حالي است که به راحتي ميتوانيد از من دفاع کنيد و قدرت آن را هم داريد. آيا رحلت پيامبر را مهم تلقي نميکنيد؟ مصيبت بزرگ آن است که با رفتن او حرمتش شکسته شود».
14. خطاب به انصار و توبيخ آنان: سپس مسئلهي ارث را بار ديگر با انصار مطرح کردند و با کلمهي تشجيع فرمودند:
«ايهاً بني قيله، آيا شما ببينيد و بشنويد و ارث مرا ببرند؟ حتي نزد شما آمدم و ياري خواستم باز هم جواب نداديد؟ شما سوابق عالي در دفاع از ما داشتيد و دستورات ما را به خوبي عمل ميکرديد. چطور شده که يکباره روي ترس نشان دادهايد»؟ در اينجا حضرت ضمن توبيخ آنان بخاطر سکوت در مقابل غاصبين فرمودند: «با سردمداران کفر به جنگ برخيزيد که اينان ايمان ندارند، شايد از اين طريق از کار خود دست بردارند. چرا با کساني که پيمان خود را شکستهاند جنگ نميکنيد»؟
15. کوتاهي عمدي مردم: حضرت براي آنکه اتمام حجت کامل باشد دو جهت را اشاره فرمودند:
يکي اينکه: «پيداست شما دين را کنار گذاشتهايد و آن کسي که مقدم بود دور کردهايد. بدانيد که اگر شما و همهي مردم عالم کافر شوند به خداوند ضرري نميرسانند و خدا از همه مستغني است، و در اين باره ميتوانيد حال امتهاي گذشته را ببينيد».
دوم اينکه: «با علم به خوار کردن و مکر و حيله شما اين سخنان را گفتم با اين هدف که از يک سو سخن دل را براي آنان که واقعيت را نميدانند گفته باشم و از سوي ديگر اتمام حجت کرده باشم. اکنون که عار دنيا و غضب پروردگار و آتش دائمي را برخود خريدهايد، هر چه ميخواهيد انجام دهيد. ولي بدانيد که خداوند شاهد است و عاقبت ظالمين معلوم است. من هم دختر همان پيامبري هستم که شما را از آتش جهنم ميترسانيد و بدانيد که نتيجهي هر ذرهاي از اعمالتان را خواهيد ديد».
16. سوء استفادهي ابوبکر از سکوت مردم: وقتي کلام حضرت به اينجا رسيد و تأثير شديدي بر مردم گذارد، ابوبکر با مطرح کردن مطالبي که بيشتر براي آرام کردن عواطف مردم بود در صدد جواب برآمد و با تصديق حضرت در مطالب ذکر شده اين مسئله را مطرح کرد:
«پدرت نسبت به مؤمنين مهربان بود، و او مقام پدري تو را داشت و برادر پسر عمويت (علي عليهالسلام) بود و شما راهنماي ما به بهشت هستيد و در کمال و صداقت تو نيز سخني نيست. ولي من به خاطر گفتهي پيامبر که «پيامبران ارث نميگذارند» فدک را گرفته و در راه اسلحه و سپاه مسلمين مصرف ميکنم تا با کفار جنگ کنند، و اين کار را با اتفاق نظر مسلمين انجام دادهام. اموال شخصي من در اختيار توست و ما هم در اموال تو دخالتي نداريم».
17. جوابهاي دندان شکن دربارهي حديث جعلي: حضرت زهرا عليهاالسلام با توجه به نيرنگهاي بکار رفته در سخن ابوبکر به مقابله آمده فرمودند:
«پدرم پيامبر، هيچگاه با قرآن مخالفت نميکند. همگي بر مکر و حيله اجتماع کردهايد که در زمان حيات آنحضرت هم نظايرش را داشتيد». در اينجا بار ديگر موارد ارث انبيا عليهمالسلام و نيز آيات ارث را از قرآن تلاوت کردند و صراحت آن آيات را بيان کردند و تصريح کردند که اين سخنان همه حيلهگريهاي بيجا براي زير پا گذاردن حق است.
چرا که اگر منظور اين است که خود نبوت قابل ارث بردن نيست، اينکه از واضحات است و غير از نبوت همه چيز از انبيا قابل ارث است. و اگر در مقابل آيات صريح ارث، خداوند در جائي «فاطمه دختر محمد» را استثنا کرده مرا هم بدان راهنمايي کنيد تا قانع شوم!
18. عقب نشيني ابوبکر از حديث جعلي: ابوبکر که با سخنان حضرت زهرا عليهاالسلام از مطرح کردن حديث جعلي خود پشيمان شده بود و ارزشي براي آن نميديد، آخرين راه را آن دانست که مسئله را بر عهدهي مسلمين بگذارد و ادعا کرد که اصلاً دستور اين اقدام از سوي مسلمين به من ابلاغ شد و من با توافق و اتفاق آنان دست به چنين کاري زدم و همهي مسلمين هم بر اين مطلب شاهدند.
19. توبيخ به ظاهر مسلمانان: حضرت زهرا عليهاالسلام که منتظر همين اقرار از ابوبکر و سکوت مردم بعنوان تصديق سخن او بود، خطاب را متوجه مسلمين نمود و آنان را شديداً مورد عتاب قرار داد که چگونه به سرعت بسوي باطل ميروند و کار قبيح را ناديده ميگيرند. از آيندهي وحشتناک آن به مردم خبر دادند و اينکه خداوند نتيجه اين اعمال را در همين دنيا بصورتي که مردم انتظار نداشته باشند خواهد داد. و با اين سخن کلام حضرت در مسجد پايان يافت.
20. گريهي مردم: تأثير خطبهي حضرت چنان عجيب بود که زن و مرد به گريه در آمدند و مدينه به لرزه در آمد و صداها بلند شد و اين تأثير ابوبکر و عمر را به جستجو براي راههاي مقابله با مردم وادار کرد.
21. نقشههاي جديد غاصبين: ابوبکر و عمر در جلسهاي که تشکيل دادند يکديگر را در اشتباه نقشههاي خود ملامت کردند. سپس به اين نتيجه رسيدند که گذشتهها را بايد فراموش کرد و فکر امروز و فردا را نمود که چگونه به راه خود ادامه دهيم.
22. تهديد مردم از سوي ابوبکر: بار ديگر مردم براي اجتماع در مسجد دعوت شدند و ابوبکر ضمن سخناني مردم را تهديد کرد که چرا در پي هر سخني و صاحب سخني ميرويد و بدان توجه ميکنيد.
بعد متعرض اميرالمؤمنين عليهالسلام شد و سخنان ناروايي دربارهي آنحضرت بر زبان راند و صريحاً گفت: «چرا زنان را براي احقاق حق ميفرستيد»؟! در نهايت بار ديگر تهديد کرد که اگر کسي متعرض اين مسائل شود مورد عقاب قرار خواهد گرفت و هر که سکوت کند در امان است.
23. توبيخ مردم از سوي امسلمه: امسلمه که از حجرهي خود شاهد سخنان ابوبکر بود، چند سخن مؤثر بر زبان آورد که حقاً در خور تحسين بود. او با تعجب از اينکه به مثل فاطمه چنين سخناني گفته ميشود در حالي که در دامان انبيا بزرگ شده، گفت: «چگونه ميشود که پيامبر صلي الله عليه و آله ارث را بر فاطمه حرام کرده ولي به او نگفته است؟ يا پيامبر صلي الله عليه و آله به او آموخته ولي او عمداً مخالفت کرده ارث را طلب ميکند؟! پيامبر صلي الله عليه و آله اين برخورد شما را ميبيند و بزودي خواهيد دانست».
نتيجهي سخنان امسلمه آن شد که در آن سال سهم امسلمه را از بيتالمال قطع کردند.
24. غدير خم آخرين اتمام حجت: حضرت زهرا عليهاالسلام برخاستند و بسوي خانه که در فاصلهي چند قدمي بود حرکت کردند. شخصي به نام رافع در بين راه به حضرت عرض کرد: «اگر علي بن ابيطالب قبل از بيعت ابوبکر مردم را متوجه ميکرد ما جز او را قبول نميکرديم»!! پيدا بود که اين سخن ساختگي و بعنوان سوژه دادن بدست مردم بود. لذا حضرت با غضب به او فرمود: «دور شو که خداوند بعد از غدير خم براي احدي عذري و دليلي باقي نگذاشته است»!
25. خطاب به اميرالمؤمنين عليهالسلام: سپس حضرت به منزل بازگشتند در حاليکه اميرالمؤمنين عليهالسلام منتظر آنحضرت بودند. وقتي وارد خانه شدند رو به اميرالمؤمنين عليهالسلام مطالبي فرمودند که نوعي درد دل و اظهار غصه براي آرامش بود، چه آنکه صاحب اين مصيبت هر دو بودند. لذا ضمن چند جمله اين مطلب را رساند که چطور چنين دست خود را بستهاي و اين پسر ابوقحافه حق مرا غصب ميکند؟ ميبيني که چگونه به مخاصمه با من برخاسته و با من به تندي سخن ميگويد؟ مهاجرين و انصار هم بيتفاوتي نشان ميدهند و همگي حق فاطمه را ناديده گرفتهاند.
چرا بايد دختر پيامبر با سينهاي پر از غضب براي مردم سخن بگويد و باز بدون نتيجه به خانه باز گردد؟ تو نيز در شرائطي هستي که نميتواني از من دفاع کني و بالاخره از هيچ راهي نميتوانم به حق خود دست يابم. اي کاش قبل از چنين روزي مرده بودم. من وظيفهي خود در حمايت از تو را انجام دادم. پيداست که اين سخنان در واقع درد دل اميرالمؤمنين عليهالسلام بود که در کلام فاطمه عليهاالسلام بروز ميکرد. و هر دو براي يکديگر سخن از غصهها ميگفتند.
26. کلام تسلّي بخش اميرالمؤمنين عليهالسلام: اميرالمؤمنين عليهالسلام براي آرامش فاطمه عليهاالسلام که در واقع روح علي عليهالسلام بود به آنحضرت تسلّي داد و آه دل خود را بيان کرد که من نيز
آنچه قدرت دارم کوتاهي نميکنم و بعد از انجام وظيفه آنچه پيش آيد بايد صبر کرد و به حساب خداوند قرار داد. حضرت زهرا عليهاالسلام هم فرمود: به حساب خداوند ميگذارم و آرام گرفت.
27. خطاب به زنان عيادت کننده: پس از بازگشت حضرت زهرا عليهاالسلام عدهاي از زنان بعنوان عيادت نزد حضرت آمدند و گفتند: اي دختر پيامبر، حالتان چگونه است؟ حضرت تنفر خود را از چنين مسلماناني اعلام داشتند و صراحتاً فرمودند که اکنون چه وقت عيادت است که ديگر از مردان شما و با شما بودن متنفرم و راه بازگشت نيست؟
امتحان عجيبي داديد و چه زود باطنِ دلِ بر باطل دوختهي خود را معرفي کرديد. سپس نفرين بر آنان فرستادند و نشان ننگ و بيآبروئي را بر پيشاني آنان زدند، و آيندهاي ظلماني که خود و نسلهاي آيندهشان خون تازه و سم کشنده از آن در روح و جانشان بريزند و غلبهي متجاوزين و هرج و مرج دائمي را به آنان بشارت دادند و بر حال نسلهاي مسلمين افسوس خوردند.
در اينجا خلاصهاي از خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام به پايان رسيد، و متن کامل و ترجمهي فارسي آن در بخشهاي هفتم و هشتم اين کتاب خواهد آمد. بخاطر سپردن اين مجموعهي مختصر ميتواند بنوعي حضور در آن مجلس تلقي گردد، و تجديد عهدي با روزهاي پر تلاطم مظلوميت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام باشد.
يشگوئي خداوند و پيامبر از غصب فدک
اهميت و عظمت ماجراي غصب فدک را از آنجا ميتوان فهميد که در پيشگوئيهاي غيبي که از پيامبر صلي الله عليه و آله بدست ما رسيده دربارهي آن خبر داده شده است. در اينجا به سه مورد اشاره ميشود:
1. از اخباري که خداوند در شب معراج به پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داد اين بود: دختر تو مورد ظلم قرار ميگيرد و از حق خود محروم ميشود و همان حقي که تو براي او قرار ميدهي غاصبانه از او ميگيرند... و او هيچ مدافعي براي خويش پيدا نميکند». [1] .
2. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «من هر گاه فاطمه را ميبينم بياد ميآورم آنچه بعد از من با او رفتار خواهند کرد. گويا او را ميبينم که خواري وارد خانهاش گشته و حرمت او شکسته شده و حق او غصب شده و ارث او را نميدهند... او در آن هنگام ميگويد: «پروردگارا من از زندگي سيرم و از اينان خسته شدم. مرا به پدرم ملحق فرما». خداوند او را به من ملحق مينمايد، و او اول کسي از اهل بيتم خواهد بود که به من ملحق ميشود. فاطمه نزد من ميآيد در حاليکه محزون و مصيبت کشيده و غمگين است.
1- بیت الاحزان ص 98
2-بیت الاحزان ص 31
3- بحار الانوارج 29 ص 346
4- بحار الانوارج 43 ص 151
5- بحار الانوارج 43 ص 227
شکايت حضرت زهرا از غاصب فدک
يکي از برگهاي مصيبت بار دفتر فدک دل سوختهي فاطمه عليهاالسلام در اين ماجرا است که با اشک خود شکايت به پدر برد.
حضرت زينب کبري عليهاالسلام ميفرمايد: «آنگاه که ابوبکر تصميم نهائي دربارهي فدک را گرفت و حضرت زهرا عليهاالسلام از پاسخ مثبت آنها به کلام خود مأيوس شد، کنار قبر پدرش پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و خود را روي قبر انداخت و رفتار مردم با او را به پيشگاه آنحضرت شکايت برد و آن قدر گريه کرد که تربت پيامبر صلي الله عليه و آله از اشک فاطمه عليهاالسلام تر شد و اشعاري حاکي از مصائب وارده خواند».
البته اشک فاطمه عليهاالسلام خشک نخواهد شد، و به اشک او ائمه عليهمالسلام و شيعيانشان تا آخر روزگار اشک خواهند ريخت تا يکدلي محبان زهرا عليهاالسلام بر همه ظاهر و معلوم گردد.
1- بحار الانوار ج 29 ص 108
دادخواهي فاطمه دربارهي فدک در قيامت
فاطمه زهرا عليهاالسلام با دادگاهي که در اين دنيا تشکيل داد غاصبين را پس از پيامبر صلي الله عليه و آله به محاکمه کشيد و آنان را بحال خود رها نکرد تا صفحات تاريخ را به نفع خود رقم بزنند. آن حضرت به محض شنيدن خبر غصب فدک فرمود: اين اولين ناجوانمردي و بدترين هتک حرمت است. قاتلهم اللَّه...! [1] .
اگر فدک رفت و فاطمه عليهاالسلام شهيد شد ولي تا آخر روزگار اين صفحهي درخشنده از حق و حقيقت براي تشيع و بنام فاطمه عليهاالسلام ماند.
محاکمهي اصلي باقي ميماند که در روز قيامت در پيشگاه پروردگار و در ديدگاه خلايق اولين و آخرين بر پا شود تا دشمن فاطمه عليهاالسلام شناخته شود و به سزاي جنايت عظيمي که مرتکب شده برسد. هنوز حرفهاي فاطمه عليهاالسلام براي آن دادگاه مانده است، تا مردم عالم مفهوم غصب و حقکشي را در شديدترين صورت آن ببينند، همانگونه که
خود فاطمه عليهاالسلام فرمود: «اکنون که فدک را نميدهي، اين مرکب زين و افسار شده و آماده را بردار تا روز قيامت وبال آن گريبانت را بگيرد...».
پيامبر صلي الله عليه و آله ميفرمايد: «روز قيامت که ميشود دخترم فاطمه سوار بر شتري مخصوص به محشر ميآيد... او ميآيد تا محاذي عرش پروردگار قرار ميگيرد. آنگاه خود را از مرکب بر زمين ميافکند و عرضه ميدارد: «خداي من و سيد من، بين من و آنانکه به من ظلم کردهاند حکم فرما...».
خطاب از سوي خداوند ميآيد: «اي حبيبهي من و دختر حبيب من، از من بخواه تا حاجت تو را بدهم... قسم به عزت و جلالم ظلم هيچ ظالمي نميتواند از دادگاه عدل من بگذرد». [2] .
اينها صفحاتي از پروندهي مفتوح فدک بود که جهات مختلف آن را نشان داد. اميدواريم اين انجام وظيفهي کوچک نيز در دفتر فدک ثبت شود و فاطمه زهرا عليهاالسلام ما را بعنوان کوچکترين خدمتگزارانش بپذيرد و هنگام گشودن اين پرونده در روز قيامت، نام ما نيز در زمرهي مدافعان فدک و طرفداران فاطمه عليهاالسلام خوانده شود.
1- المثالب ابن شهر آشوب خطی ص 226
2- بحار الانوار ج 43 ص 219
سید حسین رجایی
محمد باقر انصاری
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط قناد
آخرین مطالب