شفاي «ام اس» با كافئين
نتايج تحقيقات جديد نشان ميدهد مصرف مواد كافئين دار از جمله قهوه در پيشگيري از بيماري فلج اعصاب يا ام اس موثر است.
آزمايشهاي انجام شده روي موشهاي آزمايشگاهي نشان داد اگر اين موشها در روز 6 تا 8 فنجان قهوه مصرف كنند احتمال ابتلاي آنها به بيماري شبيه به ام اس انساني بسيار كمتر است.
پژوهشگران اميدوارند كه اين يافته به كشف روشهاي جديدي براي جلوگيري از بروز ام اس در انسانها منجر شود.
بر اساس مطالعات منتشر شده در مجله پيشرفتهاي آكادمي ملي علوم، به نظر ميرسد كه كافئين نقش قابل ملاحظهاي در پيشگيري از آسيب سيستم عصبي دارد.
اما كارشناسان توصيه ميكنند كه مقدار مصرف نبايد بيشتر از 3 فنجان در روز باشد؛
افسردهها كشمش بخورند
متخصصان تغذيه معتقدند خوردن چند عدد كشمش در روز به تقويت حافظه كمك كرده و افراد را از ابتلا به بيماري آلزايمر مصون ميدارد.
همچنين فيبر زياد در كشمش به كاهش كلسترول و بهبود عملكرد رودهها كمك ميكند. در كنار آن پتاسيم را ميتوان نام برد كه موجب كاهش فشارخون و جلوگيري از دفع مايعات بدن ميشود و به ميزان كافي در كشمش وجود دارد. همچنين سلنيوم در كشمش براي پوست عالي است. همچنين مقاديري از ويتامينهاي A و B در كشمش موجود است كه نياز بدن را به اين گروه ويتاميني تامين ميكند.
چون اين ماده غني از كالري است، براي كساني كه مبتلا بهافسردگي، دلشوره، تشويش و مشكلات عصبي هستند، بسيار مناسب است.كشمش همچنين تقويتكننده بدن است و اگر آن را مانند چاي دم كنيد و بنوشيد، براي نرم كردن سينه و درد گلو مفيد است.
منبع : فاطمه شهیده س -برگرفته ار پایگاه جامع عاشورا
انجير را با روغن زيتون بخوريد
انجير از ميوههايي با قند بالاست كه مانع از افت قند شده همچنين دانههاي اين ميوه مانع از بروز يبوست ميشود. اين ميوه حاوي مقادير بالاي آهن بوده، لذا بهتر است همراه با زيتون مصرف شود.
دكتر اعظم معتمدنيا، استاد دانشگاه و عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران با بيان اين مطلب افزود: انجير حاوي مقادير زيادي آهن است كه به هنگام جذب در روده به علت تركيب آهن با اكسيژن موجود در خون احتمال اسيد شدن آهن و بروز شكنندگي عروق و آسيب رساندن به جدار روده را به وجود ميآورد.
وي با اشاره به اين كه اسيد لينولئيك مانع از اين فعل و انفعالات در روده ميشود، افزود: روغن موجود در زيتون حاوي اين نوع اسيدچرب بوده در نتيجه از بروز سكتهها و شكنندگي عروق جلوگيري ميكند.
منیع: پایگاه جامع عاشورا
کنیه حضرت زهرا س
كنيههايي كه براي حضرت زهرا(س) ذكر كردهاند عبارتند از:
ام الحسن : مادر حسن (س).
ام الحسين : مادر حسين (ع)
ام المحسن : مادر محسن.
توضيح آن كه محسن فرزند گرامي حضرت فاطمه است كه در شش ماهگي سقط گرديد، و پيش از تولّد ازسوي جدّ بزرگوارش حضرت رسول (ص)نامگذاري شده بود.
ام الائمة : مادر ائمه (ع)
بدان جهت كه همة امامان معصوم (ع) فرزندان آن بانوي گرامي بشمار ميآيند، او را امّ الائمة گويند.
ام ابيها: مادر پدرش؛
"فاطمه (س) را از آن رو ام ابيها گفتهاند كه آن حضرت پس از رحلت مادرش، براي پدر خويش چونمادري مهربان و دلسوز بود".(23)
القاب حضرت زهرا س
انسيه : زني كه خصلتهاي خوب انساني در او متجلي است؛
تقيّه : پاك و بيگناه؛
حبيبه : دوست و رفيق، دوست داشتني؛
حُرِّه : آزاده زن، زني كه اسير شهوت نيست؛
راكعه : اهل ركوع و تواضع در برابر خداوند؛
رشيده : فهميده و صاحب خرد؛
ريحانه : گل خوشبوي، لطيف و مهربان؛
زهره : درخشان، نوراني؛
سعيده: نيكبخت؛
سيّده : سرور، بانو؛
شهيده : زني كه در راه خدا جان را فدا نمايد؛
صابره : شكيبا و بردبار؛
صادقه : راستگو و درست كردار؛
صدوقه : راستگو با كرداري صحيح؛
عارفه : شناسا، با شناخت و درك كامل؛
عاليه : بلند همت و دورانديش؛
عديله : نظير و مانند. (فاطمة زهرا را "عديلة مريم"مينامند زيرا اين دو بانو ضرب المثل پاكي و طهارت بودهاند).
عزيزه : ارجمند و گرانقدر؛
عليمه : دانشمند و آگاه؛
فاضله : زن صاحب فضيلت؛
فريده : زن يگانه، دُرّ نفيس؛
كريمه : اهل كرم و جود و سخاوت؛
كوثر : خير فراوان؛
مبشّره : بشارت دهنده؛
محموده : پسنديده، زن مورد پسند خداوند؛
مطهره : زن پاك و عاري از گناه و زشتي؛
معصومه : زني كه هيچ گاه گناه نكرده باشد؛
مُلهَمه : زني كه خداوند به او الهام ميفرستد؛
مُمْتَحنه : زني كه آزموده شده و از آزمايش خداوند سرافراز بيرون آمده است؛
موفّقه : زني كه توفيقات الهي همراهش باشد؛
مؤمنه: گرونده به خداوند؛
والهه : شيفته و شيدا (نسبت به خداوند)؛
وحيده : يگانه، بيهمتا.
اسامی حضرت زهرا س
فاطمه: جدا شده از هر بدي
پيامبر اكرم (ص) ميفرمايد: همانا من دخترم را فاطمه نام نهادم، زيرا بدون شك خدايعزّ و جلّ فاطمه و دوستان او را از آتش دوزخ بازداشته است.(1)
امام باقر (ع) نيز فرمود: هنگامي كه فاطمة زهرا (ع) پا به جهان نهاد، خداي تعالي فرشتهاي راامر فرمود كه اين نام (فاطمه) را بر زبان رسول مكرّم (ص) جاري نمايد. سپس پروردگار جهانيانفرمود: من به زلال علم شير را در وجود تو قطع كردم،(2) و تو را از ناپاكي بازداشتم. آنگاه امام باقر (ع) فرمودند: قسم به خداوند كه پروردگار متعال اين بانو را از علم انباشته و از ناپاكيهاي زنان در ميثاق ذرّ منع فرمودهو باز داشته است.(3)
صديقه: بسيار راستگو
صديقه يعني فردي كه هرگز دروغ نگفته و همواره گفتارش تصديق كنندة كردارش باشد و براستي كه حضرتصديقة كبري مَثَل روشن و اعلاي اين نام است، همانگونه كه امام كاظم (ع) نيز ميفرمايد: بيشكفاطمه (ع) بسيار راستگو و شهيده بود....(4)
مباركه: با خير و بركت
راغب در مفردات ميگويد: جايي كه خير الهي به صورتي كه قابل نگهداري و شمارش و اندازهگيري ومحدود كردن نباشد، و هر كس به آن بنگرد، فزوني محسوسي در آن خير ميبيند، گويند در آن بركت است و آنموضع، مبارك است.
در توضيح اين نام عزيز بايد گفت: خداوند انواع بركات و خوبيها را نصيب حضرت زهرا (س) نمود بهگونهاي كه نسل رسول خدا(ص) را در وجود او قرار داد و آن حضرت را مصداق بارز «كوثر»ـ خير فراوان ـ ساخت.
طاهره: پاكيزه از هر گونه گناه و پليدي
امام باقر (ع) از پدران خود چنين نقل ميكند: "فاطمة زهرا (س) بدان سبب كه از هرگونه پليديو گناه، پاك بود طاهره ناميده شد...".(5)
زكيّه : پيراسته و باتقوا
زكيّه به معني پاكيزه بودن از هرگونه پلشتي، گناه و يا صفات رذيله است. حضرت زهرا (س) مصداقبارز اين اسم ميباشد، همانگونه كه آن گرامي در بعضي زيارات به اين نام مورد خطاب واقع شده است: اَلسَّلامُعَلَيكِ اَيَّتُها الفاضلةُ الزَّكِيَّةُ؛(6)
راضيه: خشنود به آنچه خداوند برايش مقدر فرموده؛
حضرت زهرا (س) داراي صفت رضا بود، يعني هر سختي، مصيبت و رنجي را كه تقدير الهي براي اورقم زده بود، تحمل ميفرمود و رضاي خداوند را در آن جستجو ميكرد.
جابربن عبدالله انصاري گويد: روزي پيامبر(ص) وارد منزل فاطمة زهرا (س) شدند، درحالي كه عبايي از پشم شتر بر دوش حضرت فاطمه (س) بود و با دست آسيا ميكرد. پيامبر نگاهي بهفاطمة زهرا نمود و فرمود: عجله كن و تلخيهاي دنيا را برخود هموار نما، تا فردا (در بهشت) به نعمتهايجاودان آخرت نائل گردي، چرا كه خداوند آيهاي بر من نازل كرده و فرموده است: آنقدر پروردگارت به توميبخشد كه خشنود شوي: «و لسوف يعطيك ربك فترضي».(7)
مرضيه: مورد خشنودي و رضايت خداوند
از رفيعترين درجات نزد پروردگار درجة مرضيّين است كه خداوند همواره از نائلين به اين مرتبه خشنود وراضي ميباشد. زهراي مرضيه، برترين بانويي است كه همواره مورد رضاي خداوند قرار گرفته است. دربسياري از فرازهاي زيارات آن حضرت به اين معني اشاره شده است: اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ.
محدَّثه: كسي كه ملائكه با او سخن گويند
امام صادق ميفرمايد: همانا فاطمه (س)محدَّثه نام نهاده شد، زيرا فرشتگان پيوسته از آسمان فرودميآمدند و ـ همانگونه كه مريم دختر عمران را ندا ميدادند ـ او را نيز ندا ميدادند و ميگفتند:
اي فاطمه! خداوند تو را برگزيده و پاكيزه گردانيد و بر زنان جهان برتري داد. اي فاطمه!پروردگارت را فرمانبردار باش و در پيشگاه او سجود كن و با ركوع كنندگان ركوع نما!
از اين رو فاطمه (س) با فرشتگان سخن ميگفت و آنان نيز با او سخن ميگفتند.(8)
زهرا : درخشنده
از امام صادق (ع) سؤال شد: چرا فاطمه (س) "زهرا" ناميده شده؟ فرمود: زيرا هنگامي كه درمحرابش به عبادت ميايستاد، نور او براي اهل آسمان ميدرخشيد، همچنان كه نور ستارگان براي اهل زمينميدرخشد.(9)
برخي ديگر از نامهاي مشهور حضرت زهرا (س) بتول، حوراء، حوريه، ساجده، عذراء، كوكب،منصوره و مهديه است كه در اينجا به طور اختصار به شرح آنها ميپردازيم.
بتول: (هماره) پاك و مطهّر
بتول بانويي را گويند كه از عوارضي كه ديگر زنان در هر ماه بدان مبتلا ميشوند، مطهّر و مبرّاست.
رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه را بتول ناميدهاند زيرا به واسطة فضل، دانش، ايمان وشرافتش از ساير زنان زمانه جدا گشته است. (10)
حوراء: فرشته مانند
پيامبر (ص) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت ميشوم، فاطمه (س) را ميبويم.فاطمه (س) بوي بهشت ميدهد. او فرشتهاي در قالب انسان است.(11)
حوريه: فرشته خصال
پيامبر اكرم فرمود: زهرا (س) خلقتي از فرشتگان دارد كه در قالبي از انسانها قرار گرفته است.(12)
ساجده: زني كه پيشاني بر درگاه حق بسايد
حضرت خديجه (س) فرمودند: فاطمه (س) آنگاه كه در رحم مادر بود با مادر خود سخنميگفت و آن زمان كه زاده شد، بر زمين سجده كرد و انگشتان خود را به طرف آسمان گرفت.(13)
عذراء: دوشيزه
اميرالمؤمنين (ع) فرمود: پيامبر اكرم (ص) به درگاه خداوند رو آورده، عرضه داشت ...خداوند! براي نزديك شدن به تو، بهترين زن برگزيده، مادر انوار مقدس (ائمهاطهار)، زن فرشته خصال و هميشهپاك، و بانوي عذراء، فاطمة زهرا را پيش تو شفيع قرار ميدهم.(14)
كوكب : ستارة درخشان
امام صادق (ع) دربارة سخن خداوند «اللهُ نورُ السَّمواتِ وَ الارضِ مَثلُ نورِهِ كَمِشكو'ة...» فرمودند:فاطمة زهرا ستارهاي نوراني در بين زنان اهل دنياست.(15)
منصوره : ياري شده (از جانب خداوند)
پيامبر فرمودند: اي اصحاب من! آيا ميدانيد فاطمه از چه خلق شده است؟ عرضه داشتند: خدا و پيامبرشبر اين مطلب آگاهترند. پيامبر (ص) فرمودند: فاطمه، فرشته انساني است و تنها انسان نيست.مردم ـ كه سخن پيامبر را در نيافتند ـ عرضه داشتند: اين مطلب برايمان مشكل شد! ميفرمائيد فرشته است وانسان!؟ اين چگونه ممكن است!؟
پيامبر فرمودند: ... جبرئيل يك سيب از بهشت برايم هديه آورد و سپس گفت: اي محمد! اين سيب را بخور.گفتم: اي دوست من! اين سيب هدية خداوند است، چگونه آن را بخورم؟ گفت: شما فرمان يافتهايد كه اينسيب را بخوريد. پس آن را شكافتم، ناگهان نوري از آن درخشيد، از آن نور در هراس شدم. جبرئيل ـديگربار ـ گفت: بخور! اين نور، نور فاطمة منصوره است.
گفتم: منصوره كيست؟ گفت: دختر شما خواهد بود كه اسمش در آسمانها منصوره و در زمين فاطمه است.
سؤال كردم: چرا در آسمان و زمين به اين نامها خوانده شده است؟ گفت: در زمين فاطمه است، زيرا آتشجهنم از شيعيان او برداشته شده، و از دشمنانش نيز محبّت او را گرفتهاند، و در آسمان او را منصوره گويند، بهخاطر سخن خداوند كه فرمود: "وَ يَومَئذٍ يَفرَحُ المُؤمِنونَ بِنَصراللهِ"؛ همانا فاطمه (س) ياري رساننده بهياران و دوستان خود ميباشد.(16)
مهديه : هدايت شده
فاطمه زهرا (س) از آن جهت مهديه ناميده شده كه مورد هدايت الهي قرار گرفته بود، و هر كس كهخداوند او را راهنمايي كند، هيچگاه گمراه نخواهد شد.
پيامبر اكرم (ص) نيز در سخنان خود به اين موضوع اشاره ميكند و به حضرتزهرا (س) ميفرمايد: توفيقات الهي هميشه همراه تو بوده، و تو بانويي، و زن فهميده و خردمندي، كه ازسوي خداوند هدايت و مورد الهام واقع شدهاي.(17)
منابع
1- عيون اخبارالرضا ،ج 2 ، ص 46.
2-توضيح مطلب اين است كه وقتي مي خواهند طفل را از شير بگيرند، جاي شير، به او غذاي كمكي مي دهند تا نوزاد از شير بريده شود * و خداوند نيز جاري علم را غذاي فاطمه قرار داده است .
3-كافي ، ج 1 ،ك الحجه ، ص 460.
4-همان ،ص 182.
5- بحار ج 43، ص 19.
6- بحار ج 100 ، ص 199.
7- فاطمه زهرا بهجه قلب المصطفي ، ج 1 ، ص 189.
8- علل الشرايع ، باب 146، ص 182.
9- بحار ج 43، ص 12.
10- لسان العرب ج 11 ، ص 43.
11- قال رسول الله : ففاطمه خوراء الانسيه فاذا اشتقت الي الجنه شممت رائحه.
12- قال رسول الله : ان فاطمه خلقت ً حوريه ً في صوره انسيه ( بحار ج 43 ، ص 7 ) .
13- فاطمه زهرا بهجه قلب المصطفي ج 1 ، ص 183.
14- عن علي بن ابي طالب (ع) قال : قال النبي (ص) : .... و اتقرب اليك يخيره الاخيار و ام الانوار و الانسيه الحوراء البتول العذراء فاطمه الزهراء ... ( بحار ج 96 ، ص 376. 384 ) .
15- قال ابوعبدالله عليهالسلام في قول الله تعالي « الله نور السموات و الارض مثل نوره كمشكوه ... » فاطمه كوكب دري بين نساء اهل الدنيا ... (كافي ج 1 ، ص 195 ) .
16-بحار ج 43 ، ص 17.
17-قال رسول الله : ... موفقه رشيده مهديه ملهمه ... ( بحار ج 22 ، ص 492 ) .
اقدام عجيب یک تروریست وهابی براي کسب حورالعين!!
مدتی قبل نيروهاي امنيتي افغانستان موفق شدند يک فرد انتحاري که قصد داشت خود را در ميان جمعيت منفجر کند شناسايي کرده و وي را بازداشت کنند.
بعد از بازجويي از وي، مشخص شد که او از نيروهاي وابسته به جنبش تروريستي طالبان است. نيروهاي امنيتي افغانستان در حالي که اين فرد انتحاري را مورد بازرسي بدني قرار مي دادند، متوجه شدند که يک لوله آهني بسيار مقاوم و سخت را به عنوان پوشش بر روي آلت تناسلي خود قرار داده است.
هنگامي که از وي در مورد علت اين اقدام سوال کردند، در پاسخ گفت: من اين کار را کردم تا آلت تناسليم در انفجار انتحاري سالم بماند تا در قيامت هنگامي که به بهشت مي روم و قرار است به من حور العين بدهند، بدنم سالم باشد!
وي در ادامه افزود: شيخ ما به ما گفت "اگر عمليات انتحاري انجام دهيد، خداوند شما را به بهشت مي فرستد و در آنجا به شما 72 حورالعين بهشتي مي دهد".
گفتني است، اين اولين باري نيست که نيروهاي وابسته به طالبان که پيرو تفکر و اعتقادات انحرافي وهابيت هستند، بازداشت مي شوند و از اين گونه انديشه و اعتقادات خود پرده بر مي دارند.
آیا زن و شوهری در بهشت هم باقی است
در مورد این که آیا زن وشوهری نیز در بهشت باقی است یا خیر بنا به آنچه در قرآن کریم آمده است زنان با ايمان در قيامت در كنار زنان بهشتى (حورالعين) با مردان بهشتى قرين مىباشند. و زنان با ايمان با همسران با ايمان خود وارد بهشت مىشوند. 1- {/Bاُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ{w1-6w}{I43:70I}/}؛وارد بهشت شويد شما و همسرانتان در نهايت شادباش، (زخرف، آيه 70). و منظور از ازواج، همان زنان با ايمانى هستند كه در دنيا بودند، (تفسير الميزان، ج 18، ص 129). و بودن در كنار همسران با ايمان و مهربان هم براى مردان لذتبخش است و هم براى زنانشان. 2- {/Bهُمْ وَ أَزْواجُهُمْ فِي ظِلالٍ عَلَى اَلْأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ{w1-8w}{I36:56I}/}؛ آنها و همسرانشان در سايههاى قصرها و درختان بهشتى بر تختها تكيه كردهاند، (يس، آيه 56). و آياتى كه داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله: {/Bرَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ اَلَّتِي وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِيزُ اَلْحَكِيمُ{w1-20w}{I40:8I}/}، (مؤمن، آيه 8). {/Bجَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ{w1-12w}{I13:23I}/}...، (رعد، آيه 23). از اين آيات استفاده مىشود كه زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو با ايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مىشوند و با هم در بهترين شرايط و حالات زندگى مىكنند و حتى از روايات استفاده مىشود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام دادهاند، و در برخی منابع كلامى و روايى چنين آمده كه در روز قيامت، اگر همسر زن مؤمن، اهل بهشت بود، او را اختيار مىكند و اگر از اهل جهنم بود، يك مرد را از ميان مردان بهشتى برمىگزيند. شايد فلسفه اين كار اين باشد كه زن برخلاف مرد، از نظر طبيعت تعدّدپذير نيست. به همين جهت مردى را انتخاب مىكند. اما گروهى - از جمله آيتاللَّه مكارم شيرازى در مقابل مدعىاند كهحورالعين مىتواند مذكّر هم باشد. براساس اين نظر شايد علت اينكه اوصاف حورى كه در قرآن به كار رفته، بر مؤنث دلالت مىكند، به اين جهت باشد كه گفت و گو و محاوره در آن آيات، با طايفه مردان مؤمن بوده است، نه با زنان مؤمن دنيوى. از اين رو شيوه محاوره، اقتضا دارد كه چنين اوصافى براى اين موجودات، ذكر شود. از مضمون برخى آيات و روايات، چنين برمىآيد كه مسئله لذتهاى جنسى، اختصاصى به مردان ندارد؛ بلكه زنان نيز در بهشت مىتوانند براى خويش شوهرانى دلخواه برگزينند. اصطلاح «حور» نيز اختصاصى به زنان ندارد؛ بلكه حورهاى مذكر نيز در بهشت وجود دارند. براى نمونه از اميرمؤمنانعليه السلام روايت شده است: «در بهشت بازارى است كه در آن خريد و فروشى نيست؛ تنها در آنجا تصوير مردان و زنان وجود دارد. هر كس كه تمايلى به آنان پيدا كند، از همان جا بر او وارد مىشود» بحارالانوار، ج 1، ص 148.. در بهشت هم حوريان بهشتى وجود دارند كه از نعمتهاى بهشتىاند و در دنيا نبودهاند و هم زنان دنيا - كه اهل بهشت باشند با زيبايى و شكوهى برتر از حوريان در بهشت حضور دارند و چنانچه مايل باشند، به شوهران خويش مىپيوندند.
بنابراين لذتهاى بهشت مخصوص مردان بهشتى نيست، بلكه كسى كه داخل بهشت مىشود از نعمتها و زيبايىها لذت خواهد برد. چنان كه قرآن مىفرمايد: ... {/Bوَ فِيها ما تَشْتَهِيهِ اَلْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ اَلْأَعْيُنُ{w8-15w}{I43:71I}/}؛ در بهشت آنچه دل خواهد و چشم از آن لذت مىبرد موجود است،(زخرف، آيه 71) و در اين امر نيز بين مرد و زن بهشتى فرقى نيست هر كدام از آنها هر نوع لذتى بخواهند بر ايشان موجود است و براى زنان بهشتى نيز مردان بهشتى بدلخواهشان هست. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 1/100113640)
چگونه امام حسین ع خون خداست؟
چرا به امام حسین (ع) "خون خدا" میگویند ؟!!
ببینید «ثار» از ریشه «ثَأر» و «ثُؤرة» به معناى انتقام و خونخواهى و نیز به معناى خون است.
براى «ثارالله» بودن امام حسین معانى مختلفى ذكر شده كه هر یك تفسیر خود را مىطلبد.
أ) گروهی ثارالله را به معنای کسی که انتقام خونش را خداوند میگیرد میدانند. خداوند، ولىّ دم حضرت است . خود او خونبهای آن بزرگوار را از دشمنانش طلب مىكند؛ چرا كه ریختن خون سیدالشهدا در كربلا، تجاوز به حریم و حرمت الهى و طرف شدن با خداوند بود. از آن جهت كه اهل بیت(ع) «آلالله» هستند، شهادت امامان، ریخته شدن خونِ خداوند است.
اگر چه این واژه در قرآن نیامده است، اما مىتوان آن را با آیات این گونه توجیه نمود. خداوند مىفرماید: «مَنْ قُتِل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سلطاناً؛ آن كس كه مظلوم كشته شد، براى ولیّاش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم».
بنابراین «ثارالله» به این معنا است كه خونبهاى امام حسین(ع) از آنِ خدا است . اوست كه خونبهاى امام را خواهد گرفت. این واژه حاكى از شدت همبستگى و پیوند سیدالشهدا(ع) با خداوند است . شهادتش همچون ریخته شدن خونى از قبیله خدا مىماند كه جز با انتقامگیرى و خونخواهى خدا، تقاص نخواهد شد.
ب) بعضی لفظ اهل را در تقدیر گرفته و گفتهاند ثارالله یعنی اهل ثارالله؛ اهل خونخواهی الهی که خداوند انتقام خونش را میگیرد.
پ) برخی گفتهاند: ثارالله یعنی کسی که در دوران رجعت میآید و انتقام خونش را میگیرد.
در ضمن اگر «ثار» به معناى خون باشد، مراد از «ثارالله» معناى حقیقى نیست؛ بلكه یك نوع تشبیه، كنایه و مجاز است. چون مسلّم است كه خدا موجودى مادى نیست تا داراى جسم و خون باشد؛ پس این تعبیر از باب تشبیه معقول به محسوس است؛ یعنى همان گونه كه خون در بدن آدمى نقش حیاتى دارد، وجود مقدس امام حسین(ع) نسبت به دین خدا چنین نقشى دارد و احیاى اسلام با نهضت عاشورا بوده است.
در قرآن كريم آمده كه بايد كم خنديد و زياد گريه كرد! چرا باید کم بخندیم و زیاد گریه کنیم؟مگه خندیدن باعث برطرف شدن غم نمیشه؟پس با توجه به این آیه شوخی و مزاح کردن هم اشکال پیدا میکند؟و دلیلی برای ترش رو بودن افراد مذهبی!!!
پاسخ:
بله, در آیه 82 سوره مبارکه توبه داریم که خداوند متعال دربارة گروهي از منافقان و تخلف كنندگان از جنگ تبوك ميفرمايد: "فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيرًا جَزَآءَ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ" آنها (منافقان و تخلف جويان از جنگ تبوك) بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند، اين جزاي كارهايي است كه انجام ميدادند.
منظور از اینکه در این جهان کمتر بخندیم و بیشتر گریه کنیم این است که اگر از مجازاتهای که در پیش رو داریم از آنها آگاه باشیم بسیار گریه خواهیم کرد و کمتر می خندیم.
همین طور که حدیث بسیار معروفی از رسول خدا(ص)هست که می فرمایند:لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا( اگر آنچه را من از کیفرهای هولناک قیامت میدانم شما هم می دانستید،کم می خندیدید و بسیار گریه میکردید.
خنده به صورت تبسم اشكالي ندارد و آن چه از آن نهي شده، خنده با صداي بلند و زياد خنديدن است.
حضرت علي ميفرمايد: خير الضحك التبسم; بهترين خنده تبسم است.
بنابراين خندیدن آرام و بدون صدا و يا با صداي كم اشكالي ندارد.
اما در مورد مزاح اگر شوخی و مزاح در حد اعتدال باشد و آلوده به گناهی نشود،نه تنها چیز بدی نیست بلکه می توان آن را بخشی از حسن خلق و گشاده رویی بحساب آورد.اما اگر به افراط کشیده شود،یا با گناه آلوده گردد یکی از رذایل اخلاقی محسوب میشود.و گاهی ممکن است خطرات آن از خطرات سخنان جدی بیشتر باشد،چرا که در مزاح نوعی آزادی وجود دارد که در سخنان جدی نیست. مزاح بسیار ظریف و شکننده است و اگر از حساب و کتاب خارج شود،آثار بسیار ویرانگری دارد.
از سیره پیامبر اکرم(ص)و امامان (ع)و بزرگان دین نیز استفاده می شود که آنها عملا مزاح را بصورت معتدل در زندگی خود داشتند.
در روایتی داریم که امیرالمومنین(ع)درباره رسول خدا(ص)چنین می فرمایند:"کان رسول الله(ص)لیسر الرجل من اصحابه اذا رآه مغموما بالمداعبه" :رسول خدا (ص)هرگاه یکی از یاران خود را اندوهگین میدید او را با شوخی و مزاح خوشحال میکرد.
پس می توان نتیجه گرفت که مزاح و شوخی اگر از حد نگذرد اصلا بد نیست و موجب سرور و شادمانی قلب مومن و رفع خستگی ها و غم خواهد بود و به یقین مطلوب است و مورد رضای خدا هم هست .همان طور که حضرت هم از شوخی برای یک هدف انسانی مطلوب بهره می گرفت و دلهای غمگین را پر از سرور میکرد.
چرا ما آدمها اینقدر تو زندگیم با بلا روبه رو میشویم؟و لحظه ای در این دنیا آسایش نداریم؟
عرض کنم خداوند آدمی را طوری آفریده است که تمام شئون زندگیش در دنیا با دشواری همراه است.از همان اول که پا به دنیا میگذارد گریه کنان از مادر متولد می شود.زیرا در رحم مادر بدنش هوا نخورده و لطیف است ،همین که با تماس با هوا پیدا میکند،گریه میکند و بعد به دامن دشواری ها می افتد ،گاهی مادرش شیر ندارد،گاهی دلش درد میکند،دندان در می آورد،زمین میخورد ومدرسه می رود و...ازدواج میکند و بچه دار می شود و.....مخصوصا با شرایطی که در زندگی کنونی پیش آمده است و همه چیزش بلاست.بی زن بودن با زن بودن هر دو بلاست ,اولاد داشتن و اولاد نداشتن هردو بلاست ،پولدارشدن و پولدار نشده هردو بلاست.تا به مقامی نرسیده فکر میکند اگر برسد تمام بلاها مبدل به خوشی می شود اما وقتی که رسید،می بیند خیر!بدتر شد و بلاها چندین برابر شد!
امیرالمومنین(ع) می فرمایند:"الدنیا دار بالبلاء محفوفه" به هر طرف که رو بیاورید به بلا بر می خورد.
اطراف زندگی انسان سرشار از بلاست و در آیه 4 سوره ی مبارکه بلد: لقد خلقنا الانسان فی کبد" ما انسان را در لا به لای رنج و تعب آفریده ایم.
با رنج و زحمت و دشواری باید این زندگانی دنیا طی شود و شاید هم یکی از فوایدش همین باشد که انسان دلبستگی به شوون دنیوی پیدا نکند چون هر جا که به انسان خوش بگذرد دلبستگی به آن پیدا میکندو خود تعلق به دنیا سم مهلکی برای انسان است و موجب دوری وی از خدا می شود و لذا طوری باید زندگی کند که تعلق و وابستگی به چیزی نداشته باشد,تا هنگام رفتن از دنیا احساس هیچ گونه ناراحتی ننماید بلکه مسرور و شادمان نیز باشد ،چرا که از زندان نجات می یابد که فرموده اند:الدنیا سجن المومن" دنیا زندان انسان با مومن است
و مولایمان امیرالمومنین(ع) برای بیرون از آن ساعت شماری میکند.
منبع کتاب :حبل المتین ،ج سوم،ص 225
چرا امامان در دعاها و مناجات هایشان جداً از خدا آمرزش گناهان خود را طلب میکنند؟
مقتضی بندگی و عبودیت همین است که آدمی خود را در پیشگاه خدایش قاصر و مقصر ببیند و در عین ادای وظایف لازم باز احساس کمبود و نقص در عرض بندگی بنماید و همانند رسول اعظم خدا(ص)که سر آمد بندگان معصوم خداست متواضعانه بگوید:
الهی ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک"
خدایا ما تو را آن چنان که باید نشناختم و آن چنان که شاید عبادت نکردم.
امام سید الساجدین(ع)عرض می کنند:
"ما انا یا سیدی و ما خطری"
من چه هستم ای آقای من و چه ارزشی دارم.
"و مثل الذره او دونها"
من (با تمام این عرض بندگی ها در آستان تو ای خدا)همچون مورچه و بلکه کمتر از آن هستم.
البته آن پاک شدگان به تطهیر الهی هرگز کاری که از نظر ما گناه محسوب می شود انجام نمی دهند.اما از آنجا که خود را همیشه و در همه حال در محضر خدا می بینند تمام کارهای عادی از جمله خوردن مقداری غذا و میل اندکی به خواب و استراحت را برای خود تقصیر و گناه به حساب می آورند و از خدا طلب آمرزش میکنند.و در دل شب لب به استغفار و طلب آمرزش می گشایند و ناله کنان می گویند:
"فمن یکون اسوء حالا منی ان انا نقلت علی مثل حالی الی قبری"
چه کسی بدبختر از من خواهد بود اگر با همین حالی که دارم به خانه ی قبرم منتقل شوم.
این تیرگی از همان اعمال عادی در زندگی است که چون خود را همیشه محضر خدا می بینند،همان اعمال را خلاف ادب و سبب تیرگی قلب خود می دانند.
"حسنات الابرار سیئات المقربین"
آنچه برای ابرار و نیکان حسنه است برای مقربان سیئه و گناه است.
پا دراز کردن یک کودک دو ساله در حضور سلطان امری عادی است اما پادراز کردن وزیر اعظم در حضور سلطان اگر چه برای رفع خستگی باشد و لازم بی حرمتی محسوب می شود.
آیه های قرآن از فاطمه س می گویند
همه ما میدانیم که سوره کوثر در شأن حضرت زهرا(س) نازل شده است و سبب نزول آن ولادت آن بانوی بزرگوار است. ([1]) اما سؤالی که وجود دارد این است که آیا آیه ای دیگر در شأن آن بانوی نمونه دنیا و آخرت نازل نشده است؟
در جواب این سوال باید نکاتی به عنوان مقدمه ذکر شود : آیات قرآن از جنبه های گوناگونی قابل بررسی و توجه هستند. آیات قرآن کریم دارای شأن نزول یا سبب نزول ، ظاهر و باطن و تفسیر و تأویل هستند. گاهی سبب نزول آیه ای در شأن کسی است و یا گاهی ظاهر آن آیه مستقیما از او میگوید و گاهی نیز باطن آیه درباره موضوع یا شخص خاصی میباشد .
برای مثال در باب شأن نزول سوره کوثر در کتاب "در المنثور" که از کتب معتبر اهل سنت است روایتی نقل شده است که " از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: بزرگترين فرزند رسول خدا (ص) قاسم، سپس زينب، و آن گاه عبد اللَّه، و پس از او ام كلثوم، و آن گاه فاطمه و در آخر رقيه بود، قاسم از دنيا رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در مكه از دنيا رفت، و بعد از او عبد اللَّه از دنيا رفت، و عاص بن وائل سهمى گفت: نسل او قطع شد، پس او أبتر و بى عقب است، در پاسخش خداى تعالى اين آيات را فرستاد كه خود عاص بن وائل ابتر و بدون عقب است" .([2]) پس در اینجا شأن نزول بیانگر یکی از فضائل حضرت زهرا(س) که کثرت نسل آن مطهره است میباشد .
همین قدر لازم است بدانیم که بسیاری از بطون و تأویلهای آیات قرآن کریم درباره فضائل اهل بیت(ع) است تا جایی که میتوان گفت باطن قرآن ولایت است. در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) منقول است که ثلث قرآن درباره ما و دشمنان ما نازل شده است .([3]) جا دارد قبل از آنکه به برخی تأویلهای قرآن که به حضرت زهرا(س) برمیگردد اشاره کنیم روایتی را در اهمیت اعتقاد به باطن آیات قرآن ذکر کنیم تا اهمیت مطلب روشن گردد : امام صادق(ع) ضمن روایتی فرمودند : "لا إيمانَ بظاهِرٍ إلاّ بباطِنٍ ، ولا بباطِنٍ إلاّ بظاهِرٍ"([4]) یعنی ایمان به ظاهر قرآن قبول نیست مگر آنکه همراه با ایمان به باطن قرآن باشد و برعکس . و این اهمیت یادگیری بطون و تأویلهای قرآن را میرساند که علم آن در اختیار امامان معصوم است : "وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم"([5]) یعنی کسی جز خدا و راسخون در علم تأویل آیات قرآن را نمیدانند و در روایت میخوانیم که " رسول الله (ص) و أهل بيته أفضل الراسخين في العلم"([6]) یعنی رسول خدا(ص) و اهل بیت او(ع) بالاترین راسخان در علم هستند.
روایت اول : حضرت امام باقر(ع) در ذیل آیه شریفه " ذلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ ([7])" فرمودند : "هي فاطمة (عليها السلام)([8])". یعنی باطن دین درست و پایدار اعتقاد به حضرت زهرا(س) است و به عبارت دیگر دسترسی به دین قیم (درست و استوار) بدون اعتقاد به حضرت زهرا(س) که پل ارتباطی نبوت و امامت و سرچشمه عصمت است ممکن نیست .
روایت دوم : در تفسیر شریف فرات کوفی در ذیل آیه شریفه "وَ هُمْ في مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُون"([9]) روایت مفصلی از رسول خدا(ص) نقل شده است که در انتهای آن چنین آمده است : "فهو قول الله عز و جل لا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ قال هول يوم القيامة وَ هُمْ فِي مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ هي و الله فاطمة و ذريتها و شيعتها " یعنی : منظور از کسانی که روز قیامت - با تمام ترسی که دارد - آنان را ناراحت و غمگین نمیکند و آنان در آن روز در آنچه دلشان میخواهد جاودانه اند ، بخدا قسم فاطمه(س) و فرزندان و شیعیان او هستند .( [10])
روایت سوم : در ذیل آیه اول سوره مبارکه قدر نیز روایت جالبی نقل شده است که چنین است : "عن أبي عبد الله أنه قال إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ الليلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرك ليلة القدر و إنما سميت فاطمة لأن الخلق فطموا عن معرفتها و قوله وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ يعني خير من ألف مؤمن و هي أم المؤمنين([11])" یعنی : شب ، فاطمه و قدر ، خداوند است پس هرکه فاطمه را آنگونه که حق شناخت اوست بشناسد همانا شب قدر را درک کرده است و البته او فاطمه نامیده شده است زیرا مردم از شناخت او عاجزند . و اما اینکه خداوند فرموده شب قدر از 1000 ماه برتر است یعنی حضرت زهرا(س) از 1000 مؤمن برتر است و او مادر مؤمنین است .
روایت چهارم : آیه نور([12]) هم در مقام توصیف حضرت فاطمه(س) میباشد و در روایت آمده است که : "كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ فاطمة كوكب دري من [بين] نساء العالمين([13])" یعنی منظور از ستاره درخشان حضرت زهرا(س) است که بین تمامی زنان عالم هستی چون ستاره ای میدرخشد .
روایت پنچم : اجر رسالت نبی مکرم اسلام(ص) در آیه 23 سوره مبارکه شوری "مودت نزدیکان" او معرفی شده است و لذا برای واژه "القربی" مصادیقی در تفاسیر شیعه و سنی ذکر شده است . در روایتی چنین میخوانیم که : "عن ابن عباس قال لما نزلت قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى قالوا: يا رسول الله من هؤلاء الذين أمرنا الله بمودتهم قال: علي و فاطمة و ولدهما([14])" یعنی : از رسول خدا در هنگام نزول این آیه سؤال شد که اینان کیستند که خداوند ما را به مودت آنها امر کرده است؟ و رسول گرامی اسلام(ص) در جواب فرمودند : علی(ع) و فاطمه(س) و فرزندان آنان .
روایت ششم : گاهی گفتار رسول خدا(ص) ملاک تفسیر یا تأویل آیه ای از قرآن میشود و گاهی رفتار و عملکرد آن بزرگوار . در خبر آمده است که : " عن أنس بن مالك قال كان رسول الله ص يمر ببيت فاطمة ستة أشهر إذا خرج إلى الفجر يقول: الصلاة يا أهل البيت إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ َ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا([15])" یعنی : پیامبر اکرم(ص) 6 ماه هرروز از مقابل منزل فاطمه(س) میگذشت و ندا سر میداد : به نماز بشتابید ای اهل بیت و سپس این آیه را تلاوت میفرمود که : إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ َ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا .
روایت هفتم : آیه شریفه " إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ([16]) " را به وجوهی معنا کرده اند و غالبا مفسرین و مترجمین آنچیزی را که از نشانه های بزرگ خداوند است قرآن یا دوزخ دانسته اند اما در روایت داریم که : " عن أبي جعفر ع في قوله إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ نَذِيراً لِلْبَشَرِ قال يعني فاطمة ([17])" یعنی : امام باقر(ع) در مورد آیه فوق که میفرماید : آن از نشانه های بزرگ خداست و برای بشر مایه انذار است فرمودند منظور از آن نشانه بزرگ ، حضرت زهرا(س) است .
آیات زیادی از قرآن در بیان فضائل بانوی نمونه اسلام میباشد و روایاتی که این مطلب را بر ما روشن میسازد فراوان و از گنجایش این مقاله خارج است اما آنچه ما در این نوشتار به دنبال آن بودیم اثبات این مطلب بود که آیات دیگری غیر از سوره کوثر نیز در مورد حضرت فاطمه زهرا(س) نازل گشته و بالاخص تأویل بسیاری از آیات قرآن درباره ایشان و خاندان مطهرشان است و این همان معنای " لن یفترقا([18])" را به ذهن متبادر میسازد که قرآن و اهل بیت(ع) حقیقتی واحدند که هرگز از یکدیگر جدایی ندارند .
فضائل این خاندان چون گنج ارزشمندی است که خداوند آنرا در زیر لایه های باطنی آیات کتابش پنهان ساخته است و عظمت آنان مانع شده تا خداوند در ظاهر کلامش از آنان سخن بگوید و برای همین هیچگاه نام حضرات معصومین(ع) به صراحت در قرآن ذکر نشده است بلکه همواره در لفافه و کنایه و بطون آیات بوده است . مگر نه این است که گنج باید در دل خاک باشد تا با رنج و فقط به دست اهلش برسد؟ به امید عنایت آن بزرگ بانوی اسلام . . .
[3] الأصبغ بن نباتة، قال: سمعت أمير المؤمنين (عليه السلام)، يقول: «أنزل القرآن أثلاثا: ثلث فينا و في عدونا، و ثلث سنن و أمثال، و ثلث فرائض و أحكام» (تفسیر برهان ج 1 ص 48)
[5] سوره مبارکه آل عمران آیه 7
[8] البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص: 718
[10] تفسير فرات الكوفي، ص: 269
[11] تفسير فرات الكوفي، ص: 581
[13] تفسير فرات الكوفي، ص: 282
[14] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص: 189
[15] سوره مبارکه احزاب آیه 33 - شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص: 21
[18] قسمتی از حدیث متواتر ثقلین
محمدی فام